در حاشيه انتقال راه آهن به مازندران
اگر چه انتقال تيم فوتبال پاس از تهران به همدان در تابستان گذشته سروصداي زيادي به پا کرد و موجب بروز موجي از نارضايتي ميان پيشکسوتان اين باشگاه قديمي گشت اما تجربه موفقي که اين انتقال در پي داشت زمينه ساز شد تا مديران ورزشي- سياسي کشور بدنبال تجربه مجددي در اين زمينه باشند.
راه آهن، صبا باتري والبته پيکان. سه تيم ليگ برتري حاضر در پايتخت که علي رغم داشتن سرمايه و امکانات مناسب از نعمت تماشاگر محروم شده اند.
چرا که غول هاي سنتي فوتبال ايران (استقلال و پرسپوليس) تمام تماشاگران را درو کرده بودند.
در اين بين مازندران يکي از آن استان هايي است که تمايل خود را به در اختيار گرفتن يکي از 3 تيم مذکور اعلام کرده و در نهايت و پس از بازديد کيومرث هاشمي معاون رياست سازمان تربيت بدني از امکانات موجود در اين استان شمالي شکل جدي تري بخود گرفت.
مي گويند او در اين بازديد عنوان کرده که بستر براي فعاليت تيم راه آهن در ساري مهيا تر از سايرين است. اگرچه در اين مدت بارها از سوي مديران باشگاه راه آهن شاهد تکذيب چنين خبري بوديم اما تجربه مي گويد که چنين اتفاقي بزودي و در تابستان جاري رخ خواهد داد.
ضمن اينکه شنيده شده محمد حسن انصاري فرد مدير عامل باشگاه راه آهن و يکي از مخالفين جدي و پروپا قرص اين قضيه ديگر آن مواضع سفت و سخت گذشته را نسبت به اين اتفاق ندارد و بطرز محسوسي کوتاه آمده نکته اي که البته نمي تواند با مساله رياست وي بر کميته فوتسال ايران بي ارتباط باشد.
اما بر فرض که در نهايت و علي رغم تمام اين ضد و نقيض هاي موجود که طبيعي هم بنظر مي رسد مازندران در ليگ برتر فصل بعد صاحب سهميه شود سوال اينجاست که آيا مي توان نسبت به موفقيت اين استان در چنين سطحي از فوتبال اميدوار بود؟ تجربه مي گويد خير. شايد بنظر برسد که اين نگاهي سياه نسبت به آينده و شرايط موجود است اما واقعيت هم بشمار مي رود.
بطور نمونه به چند سال قبل برمي گرديم زماني که شموشک در ليگ برتر و نساجي و غنچه در دسته دوم حاضر بودند. چرخ هاي ستاره سازي فوتبال مازندران کمافي السابق بازيکن توليد مي کرد اما حتي اين نکته هم نمي توانست مانع از دور شدن مازندران از سطح اول فوتبال کشور شود.
سه سال از آن روزها گذشته و امروز شموشک به دسته دوم رفته و در کنار مازيران (همان غنچه سابق) فعاليت مي کند و در اين ميان تنها نساجي است که از ليگ دو به ليگ يک آمده است اما در اين بين تکليف نوژن چه شد؟ آيا غير اين است که عده اي دور هم جمع شده بودند و براي تحقق اهداف ديگرشان با يک دست 3 هندوانه (شامل مازيران، نوژن و يک تيم کشتي) را برداشتند که در نهايت به جايي هم نرسيد؟ از فوتبال به فوتسال مي رويم. تيمي که سعيد نجاريان طي سالها از کوچه پس کوچه هاي شهر به سطح اول کشور آورده مي گويند امروز و پس از گذشت بيش از يک ماه از پايان فصل 87-86 نزديک به 30 درصد بودجه فصل گذشته خود را دريافت نکرده است. همه اينها را که کنار هم قرار مي دهيم به نتايج نااميد کننده اي مي رسيم.
مردم کوچه و خيابان با همان لفظ عاميانه مي گويند: \"بارسلونا هم که به مازندران بيايد آخر فصل سقوط مي کند\" آنچه جدا از نگران کننده بودن نشان از ضعف مديران ورزشي موجود در استان دارد که دنبال اهداف ديگري جز فوتبال و ورزش هستند.
تماشاگران بيشماري وجود دارند که معقتدند کاش بجاي گردن کج کردن براي دريافت سهميه تمرکز مان را روي سرمايه هايمان مي گذاشتيم.
در حقيقت براي مازندران که 81 بازيکن در ليگ برتر دارد نداشتن يک مدير ورزشي غير قابل پذيرش است. پتانسيل بالاي فوتبال استان که همواره در طي سالهاي اخير در سطوح مختلف کشور و حتي اروپا ستاره اي داشته و تماشاگران مازني که نشان داده اند که از چه ظرفيت عظيمي براي هضم حضور در ليگ برتر برخوردارند بسيار قابل توجه است اما مديريت ورزش طي سالهاي اخير در باشگاه ها هرگز نمره قبولي نگرفته است.
در هفته آينده بيشتر به اين نکته خواهيم پرداخت و از نظر کارشناسان نيز در اين زمينه بهره خواهيم گرفت.
سيامک حبيبي